ستاره

ساخت وبلاگ
نمیدونم چطور میشه حس و حال الانم رو توضیح بدم ، چی بگم که این حجم غصه دلم رو بیان کنه. نمیخوام بگم آدم خوبی بودم یا هیچ اشتباهی نکردم ولی حقم این نبود که نادیده گرفته بشم توسط اونهایی که براشون کم نزاشتم و همه سعیم رو کردم که تنهایی رو احساس نکنن ، ولی خوب یه وقتهایی مثل جوجه اردک زشت میشی که جاش وسط بچه اردک ها نیست و تنها مونده.بدترین حال رو وقتی داری که دلت به چیزی خوش نباشه و همه داشته هات سراب باشن برای بیشتر راه بردن و بیشتر خسته کردنت. بچه که بودم خیلی رؤیاداشتم برای الانم ولی خوب بعضی وقت ها پیش میاد که احساس کنی چیزی دست تو نیست و نمیتونی هیچی رو تغییر بدی. شده تا حالا قبل خواب دلت بخواد به کسی یا چیزی فکر کنی ولی چیزی پیدا نکنی که از فکر کردن بهش لذت ببری ؟ من همونم که دنیام رو ساده از دست دادم و حالا که دیگه نه شوقی برام مونده و نه امیدی برای جنگیدن دلم میخواد داد بزنم بگم شاید من اشتباهیم.کاش بین عشق و دوست داشتن هیچ مرزی نبود ، کاش بعضی ها انقدر خودخواه نبودن ، کاش میتونستم دوست رو از دشمن تشخیص بدم ، کاش انقدر ساده نبودم و ساده نادیده گرفته نمیشدم.ولی میدونم یه روزی فهمیده میشم که دیگه ارزشی نداره. ستاره...
ما را در سایت ستاره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-b-to1984 بازدید : 65 تاريخ : پنجشنبه 20 بهمن 1401 ساعت: 14:20

نمیدونم چطور میشه حس و حال الانم رو توضیح بدم ، چی بگم که این حجم غصه دلم رو بیان کنه. نمیخوام بگم آدم خوبی بودم یا هیچ اشتباهی نکردم ولی حقم این نبود که نادیده گرفته بشم توسط اونهایی که براشون کم نزاشتم و همه سعیم رو کردم که تنهایی رو احساس نکنن ، ولی خوب یه وقتهایی مثل جوجه اردک زشت میشی که جاش وسط بچه اردک ها نیست و تنها مونده.بدترین حال رو وقتی داری که دلت به چیزی خوش نباشه و همه داشته هات سراب باشن برای بیشتر راه بردن و بیشتر خسته کردنت. بچه که بودم خیلی رؤیاداشتم برای الانم ولی خوب بعضی وقت ها پیش میاد که احساس کنی چیزی دست تو نیست و نمیتونی هیچی رو تغییر بدی. شده تا حالا قبل خواب دلت بخواد به کسی یا چیزی فکر کنی ولی چیزی پیدا نکنی که از فکر کردن بهش لذت ببری ؟ من همونم که دنیام رو ساده از دست دادم و حالا که دیگه نه شوقی برام مونده و نه امیدی برای جنگیدن دلم میخواد داد بزنم بگم شاید من اشتباهیم.کاش بین عشق و دوست داشتن هیچ مرزی نبود ، کاش بعضی ها انقدر خودخواه نبودن ، کاش میتونستم دوست رو از دشمن تشخیص بدم ، کاش انقدر ساده نبودم و ساده نادیده گرفته نمیشدم.ولی میدونم یه روزی فهمیده میشم که دیگه ارزشی نداره. ستاره...
ما را در سایت ستاره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-b-to1984 بازدید : 56 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:52

سلامنمیدونم چرا وقتی بزرگ میشی همه چی غمگین تر میشه ، وقتی موهات دونه دونه سفید میشه و عزیزات هر روز پیرتر میشن ، آخرش اینه که به یه جایی میرسی که احساس پوچ بودن همه وجودت رو میگیره ، پدر و مادرت مریض میشن ، هر لحظه میترسی تو رو تنها بزارن تو این جهنم که اسمش دنیا هست .از اولش پا به یک نمایش مزحک گذاشتی که تهش هیچکس نیست تا تماشا کنه تو رو ، کاش اولش ، آخرش رو نشونت میدادن تا بتونی انتخاب کنی که دوست داری باشی یا نه.از وقتی که پشت لبت سبز میشه فکر میکنی درمان همه نداشته هات عشق هست ، فکر میکنی مثل کتاب ها و فیلم هاست که همه انقدر پاک و ساده باشن ، ولی خوب آخرش میفهمی که احساس تو خیلی از آدم ها مثل داستان اومدن بابا نوئل از دودکش هست ، هوس و هرزگی خیلی وقته اسمش شده عشق ، دست محبت جاشو با لمس از روی غریزه عوض کرده.بعضی وقت ها فکر میکنم شاید 100 سال دیر به دنیا اومدم ، چون نمیفهمم این روزها رو به نظرم بهترین چیزی که میتونی از خدا بخوای اینه که قلبت از سنگ بشه و احساست بمیره ، شاید اونوقت بتونی تو این جهنم زندگی کنی ستاره...
ما را در سایت ستاره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : man-b-to1984 بازدید : 65 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:52